در سال های اخیر ، از اوایل سال 2010 ، جامعه علمی توجه موجود را به خود جلب کرده است بحران تکرارپذیری در علم ، به ویژه در روانشناسی و پزشکی- نتایج بسیاری از تحقیقات یا تکرار غیرممکن است یا به سادگی ، تلاشی برای انجام این کار انجام نمی شود.
با این حال ، مشکلات مربوط به تأیید فرضیه تنها مواردی نیستند که در بحران تکرار گنجانده شده اند ، اما ماهیت گسترده تری دارند. از این نظر ، شایسته است که اهمیت جعل نتایج ، به ویژه در زمینه روانشناسی اجتماعی ، و سایر عوامل بسیار مهم روش شناختی برجسته شود.
- مقاله مرتبط: "15 نوع تحقیق (و ویژگی ها)"
بحران تکرارپذیری در علم
یکی از مبانی روش علمی همانندسازی نتایج است. علی رغم این واقعیت که بسیاری از افراد تمایل مشخص به نتیجه گیری یک مطالعه واحد را به عنوان معتبر و قطعی دارند ، حقیقت این است که یک فرضیه تنها زمانی کاملاً محکم می شود که توسط چندین تحقیق معتبر توسط تیم های تحقیقاتی مختلف تأیید شود.
به همین معنا ، نتایج منفی ، یعنی رد فرضیه ها ، به اندازه تأیید آنها مهم است. با این حال ، به نظر می رسد که نسبت مطالعات رد ادعاها به طور کلی در علم کاهش یافته است. در نتیجه روشن است تقدم نشریاتی که فرضیه های تجربی را تأیید می کنند.
بسیاری از نشریاتی که پیرامون بحران تکرار انجام شده است ، بزرگی را که در روانشناسی به دست آورده است ، برجسته می کنند. با این حال ، لازم است که مشخص شود این بحران بر کل علم تأثیر می گذارد و همچنین در مورد دارو از شدت خاصی برخوردار است. این به تعدادی از عوامل مرتبط با یکدیگر برمی گردد.
- شاید برای شما جالب باشد: "7 نوع نمونه برداری و کاربرد آنها در علم"
علل اصلی این پدیده
یک فراتحلیل توسط Daniele Fanelli (2009) نتیجه گیری می کند تقلب در انتشار بیشتر در تحقیقات پزشکی و دارویی است نسبت به بقیه مزارع نویسنده پیشنهاد می کند که این ممکن است به دلیل زیاد بودن انگیزه های مالی برای نشریات یا میزان آگاهی بیشتر در این زمینه ها باشد.
با این وجود ، چندین عامل وجود دارد که فراتر از جعل صریح داده ها ، بر بحران تکرارپذیری تأثیر می گذارد. یکی از مهمترین موارد ، انتخاب پذیری انتشارات است: به طور کلی ، نتایج مثبت و جذاب پتانسیل بیشتری برای حضور در مجلات و تأمین اعتبار و هزینه محققان دارند.
به همین دلیل است که "اثر کشو" مکرر اتفاق می افتد ، به موجب آن مطالعاتی که فرضیه های مورد انتظار را پشتیبانی نمی کنند ، کنار گذاشته می شوند در حالی که آنهایی که انتخاب می شوند توسط نویسندگان انتخاب می شوند و به طور معمول منتشر می شوند. علاوه بر این ، عدم تکرار مطالعات مثبت ، خطر نفی رد فرضیه ها را کاهش می دهد.
سایر روشهای متداول که اهداف مشابهی دارند شامل انتخاب تعداد زیادی از متغیرها و سپس تمرکز فقط بر روی موارد مرتبط ، تغییر اندازه نمونه ها (به عنوان مثال شامل موضوعات تا زمانی که نتایج مثبت نباشند) ، یا انجام تجزیه و تحلیل های آماری متعدد و گزارش تنها کسانی که از فرضیه ها
چرا در روانشناسی اینقدر جدی است؟
بحران تکرار در روانشناسی مربوط به اوایل سال 2010 است. در این دوره موارد متعددی از کلاهبرداری با مشارکت نویسندگان مرتبط ظاهر شد؛ به عنوان مثال ، روانشناس اجتماعی دیدریک استاپل نتایج انتشارات مختلف را جعل کرد
یک متاآنالیز توسط Makel ، Plucker و Hegarty (2012) نشان داد که تنها حدود 1٪ از مطالعات روانشناسی منتشر شده از اوایل قرن 20 تاکنون همان تکرار مطالعات قبلی است. این رقم بسیار کمی است ، زیرا به شدت نشان می دهد که بسیاری از نتیجه گیری های حاصل از مطالعات جداگانه را نمی توان قطعی دانست.
تعداد تکرارهای مستقل موفق نیز کم است، در حدود 65 standing ایستادن ؛ از طرف دیگر ، بیش از 90٪ موارد انجام شده توسط تیم اصلی تحقیق فرضیه ها را تأیید می کند. از طرف دیگر ، کارهای با نتایج منفی نیز به ویژه در روانشناسی نادر هستند. در مورد روانپزشکی نیز می توان همین حرف را زد.
راه حل های بحران تحقیق
بحران تکرارپذیری در روانشناسی و به طور کلی علم نه تنها نتایج تعداد زیادی از مطالعات را به خطر می اندازد ، بلکه می تواند منجر به مشروعیت فرضیه هایی می شود که تأیید نشده اند با دقت لازم. این می تواند به استفاده گسترده از فرضیه های نادرست منجر شود و پیشرفت علم را تغییر دهد.
در حال حاضر ، منافع اقتصادی زیادی (و سایر موارد مربوط به حیثیت) وجود دارد که به نفع ادامه بحران تکثیر است. تا زمانی که معیارهای پیرامون انتشار مطالعات و انتشار نتایج آنها در رسانه های اصلی همچنان از این شخصیت پولی برخوردار باشند ، اوضاع به سختی می تواند تغییر کند.
بیشتر پیشنهادهایی که برای کمک به حل این بحران ارائه شده است با موارد مرتبط است روش دقیق در تمام مراحل آنو همچنین با مشارکت سایر اعضای جامعه علمی ؛ به این ترتیب ، هدف بهبود فرآیند "بررسی همکار" و تلاش برای ترویج تلاشهای تکرار خواهد بود.
نتیجه گیری
باید در نظر داشت که از یک سو در زمینه روانشناسی ما با متغیرهای زیادی کار می کنیم و ایجاد زمینه ای که نقطه شروع آن شبیه به مطالعه دیگر باشد از طرف دیگر دشوار است. این امر باعث می شود که عناصری که در تحقیق در نظر گرفته نشده اند "باعث آلودگی" نتایج شوند.
از طرف دیگر ، محدودیت هایی که در آن تصمیم گرفته می شود که آیا پدیده های واقعی وجود دارد یا فقط پدیده های آماری گاهی باعث بروز مثبت کاذب می شوند: صرفاً مهم بودن مقدار p لازم نیست که نشان دهد که این یک پدیده روانشناختی واقعی را منعکس می کند.