در چند سال اخیر دو روش فوق به صورت گسترده ای در پایان نامه های فارغ التحصیلان رشته اقتصاد در اکثر دانشگاههای کشور بکار گرفته می شود. البته بیشتر آنها بدون توجه به مبانی روشها و مناسب بودن آنها برای تحلیل یک مساله خاص. گویی در پایان نامه ها اگر مدل اقتصادسنجی ولو غلط مطرح نشود آن پایان نامه ارزش علمی خاصی ندارد ویا نمی تواند مساله علمی رو مورد بررسی قرار دهد.
واقعیت این است که برای بررسی مسائل اقتصاد کلان ایران اقتصادسنجی کلاسیک و روشهای مرسوم و خطی سری زمانی کاربرد چندانی نمی توانند داشته باشند. اگر هم بکار گرفته شوند نتایج آنها را با احتیاط باید مورد توجه قرار داد. از طرف دیگر بحران تولید آمار و داده ها در اقتصاد را نیز باید به ضعف مدلهای بکارگرفته شده در پایان نامه ها اضافه کرد.
اگر روند فعلی ادامه داشته باشد جز اینکه وقت دانشجو و هیئت علمی گرفته می شود چیز دیگری به سطح علمی بومی اقتصاد در ایران اضافه نخواهد شد. چون گروههای دانشکده ها اساسا نمی توانند شروع و پایان کارهای علمی رو مدیریت کنند و یا براحتی می توان گفت بسیاری از پایان نامه ها یک شکل متحد بخود گرفته اند و حجم بسیار زیادی از وقت دانشگاهها گرفته شده است.
حجم بسیار زیاد ورودی های دوره های کارشناسی ارشد و در ماههای اخیر دکتری نیز این معضل را شدت بخشیده و به این وضعیت نامناسب کمک کرده است.
به نظر می رسد کاهش تعداد واحدهای پایان نامه ها و افزایش واحدهای درسی دانشجویان حداقل می تواند معلومات آنها را نسبت به حالت فعلی بیشتر کند. چون مدیریت واحد درسی مستقیما مربوط به یک استاد خاص می شود ولی پایان نامه ها رو یک استاد به سختی می تواند مدیریت کند.
منبع:http://ebrahimrezaei.blogfa.com/post-67.aspx